مثافنت

لغت نامه دهخدا

مثافنت. [ م ُ ف َ ن َ / م ُ ف ِ ن َ ] ( ع مص ) مجالست کردن. همزانو نشستن : توقیر علما و تبرک به مجالست ارباب ورع و مثافنت صلحا از ملوک عالم ممتاز گردانیده است. ( المعجم چ دانشگاه ص 10 ).
مثافنة. [ م ُ ف َ ن َ ] ( ع مص ) با کسی نشستن. ( تاج المصادر بیهقی ). هم زانو نشستن کسی را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). هم زانو نشستن کسی را و مجالست کردن وی را. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کسی را بر چیزی یاری دادن.( تاج المصادر بیهقی ). یاری کردن کسی را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(مُ فَ یا فِ نَ ) [ ع . مثافنة ] (مص م . ) ۱ - مجالست کردن ، هم زانو نشستن . ۲ - یاری کردن .

فرهنگ عمید

۱. هم زانو نشستن.
۲. [مجاز] همنشینی کردن.

ویکی واژه

مثافنة
مجالست کردن، هم زانو نشستن.
یاری کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال ورق فال ورق فال رابطه فال رابطه فال تاروت فال تاروت