متغنی

لغت نامه دهخدا

متغنی. [ م ُ ت َ غ َن ْ نی ] ( ع ص ) سرود گوینده و سراینده. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || بی نیاز. ( ناظم الاطباء ). بی نیاز گردنده. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ستاینده و نکوهنده و سرزنش کننده ( اضداد ). ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). || عاشق و عشقباز. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). و رجوع به تغنی شود.

فرهنگ عمید

سرود خوان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال راز فال راز فال چای فال چای فال حافظ فال حافظ