متشمر

لغت نامه دهخدا

متشمر.[ م ُ ت َ ش َم ْ م ِ ] ( ع ص ) آماده کار. ( آنندراج ) ( ازمنتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آماده و مهیا و آماده شده برای کاری. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ): چون... فضیحت خود بدید [ شتربه ]... مستعد و متشمر روی بگرداند. ( کلیله و دمنه ). و مستعد و متشمر بایستاد ناگاه به آبی برسید ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 268 ). و سلطان مستعد کار شد و متشمر کارزار و جمله اعیان خانان را حاضر کرد. ( جهانگشای جوینی ). مستعد و متشمر کار گشتند و خواستند که آن عزیمت بامضا رسانند. ( جهانگشای جوینی ). و سلطان مستعد کار شد و متشمر کارزار. ( جهانگشای جوینی ص 168 ج 2 ).

فرهنگ معین

(مُ تَ شَ مِّ ) [ ع . ] (ص فا. ) آماده ، آماده برای انجام کار.

فرهنگ عمید

آماده شونده برای کاری، آماده و مهیا.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - دامن بکمر زده . ۲ - آماده کنند. خود برای کاری آماده مهیا : و سلطان مستعد کار شد و متشمر کار زار .

ویکی واژه

آماده، آماده برای انجام کار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال قهوه فال قهوه فال چای فال چای فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی