لغت نامه دهخدا
قوزلوجه. [ قُزْ ج َ ] ( اِخ ) دهی است ازدهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه ، سکنه آن 236 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات ، نخود و کرچک. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
قوزلوجه. [ قُزْ ج َ ]( اِخ ) دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد، سکنه آن 171 تن. آب آن از رودخانه مهاباد. محصول آن غلات ، توتون ، چغندر و حبوب. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
قوزلوجه. [ قُزْ ج َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز، سکنه آن 138 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، یونجه و شغل اهالی آن زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).