قلاط

لغت نامه دهخدا

قلاط. [ ق ُ ] ( ع اِ ) فرزندان جن و اولاد شیطان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). نام فرزندی از فرزندان جن و شیاطین. ( اقرب الموارد ). || ( ص ) کوتاه ترین از مردم و گربه و سگ. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
قلاط. [ ق ِ ] ( اِ ) فارسیان آن را به معنی مطلق قلعه استعمال نمایند. ( آنندراج ) :
زینسان که بیاراست کنون میر قلاطی
آن میر خردمند هواخواه وفادار.میرمعزی ( از آنندراج ).و در فرهنگ ، کلات به فتح کاف تازی و فوقانی ، دیه یا قریه که بر سر کوه بلند واقع شده و کلاته دیه کوچک و قلعه کوچک را گویند، و از اینجا مستفاد میشود که قلاط ظاهراً معرب همین کلات است. ( آنندراج ).
قلاط. [ ق ِ ] ( اِخ ) قلعه ای است میان قزوین و خلخال.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). قلعه ای است بر قله یکی ازکوههای تارم از دیلم ، و آن میان قزوین و خلخال واقعاست. این قلعه از صاحب الموت است. ( معجم البلدان ).

فرهنگ عمید

۱. کلات، قلعه.
۲. ده.
۳. قلعه ای که بر روی کوه ساخته شده باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال زندگی فال زندگی فال تاروت فال تاروت فال اوراکل فال اوراکل