فهمانیدن

لغت نامه دهخدا

فهمانیدن. [ ف َ دَ ] ( مص جعلی ) فهماندن. مطلبی را به دیگری حالی کردن. موجب فهمیدن شخصی دیگر شدن. ( فرهنگ فارسی معین ). از فهم عربی و پساوند مصدری متعدی فارسی ساخته شده است. تفهیم. حالی کردن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

(فَ هْ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) مطلبی را به کسی حالی کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) مطلبی را به دیگری حالی کردن موجب فهمیدن شخصی دیگر شدن .

ویکی واژه

مطلبی را به کسی حالی کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال لنورماند فال لنورماند