فریباندن

لغت نامه دهخدا

فریباندن. [ ف ِ / ف َدَ ] ( مص ) فریب دادن. فریفتن. گول زدن :
بفریباندهر روز دلم را به سخن
آن سراپای فریبندگی و مفتعلی.فرخی.مبادا که وقتی او را بفریبانند و بدو نمایند که ایشان دوستان ویند. ( تاریخ بیهقی ). چندانکه دست در رود زر بذل کنند و گروهی را بفریبانند. ( تاریخ بیهقی ). همیشه از ایشان برحذر می باشد که مبادا وقتی او را بفریبانند. ( تاریخ بیهقی ).

فرهنگ معین

(فِ یا فَ دَ ) (مص م . ) فریب دادن .

ویکی واژه

فریب دادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال پی ام سی فال پی ام سی فال زندگی فال زندگی فال قهوه فال قهوه