فرومالیدن

لغت نامه دهخدا

فرومالیدن. [ ف ُ دَ ] ( مص مرکب ) کنایت از برچیدن و پیچیدن و افشردن باشد. ( برهان ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

( ~ . دَ ) (مص م . ) ۱ - مالیدن . ۲ - مغلوب کردن ، مجازات کردن . ۳ - فشردن .

فرهنگ عمید

۱. مالیدن.
۲. به هم مالیدن.
۳. فشردن.
۴. در هم پیچیدن.

ویکی واژه

مالیدن.
مغلوب کردن، مجازات کردن.
فشردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ارمنی فال ارمنی فال چوب فال چوب فال احساس فال احساس