لغت نامه دهخدا
وزین همه که بگفتم نصیب روز بزرگ
غدود و زهره و سرگین و خون و بوکان کن.کسائی.خدنگ عقده گشائی که بایدم ز غمت
درون سینه گره گشته چون غدود مرابونصر نصیرای بدخشانی ( از آنندراج ).|| نوعی سنگ شبیه به غده های گوشت. رجوع به الجماهر بیرونی ص 84 شود.