طوارف

لغت نامه دهخدا

طوارف. [ طَ رِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ طارف. || چشمها، گویند: لاتراه الطوارف. ( منتهی الارب ). چشمان. ( منتخب اللغات ). || دد که برباید شکار را. || خیمه و خرگاه دامنها درواکرده جهت نگریستن ماوراء آن. ( منتهی الارب ). خیمه که دامن او برداشته شود تا بیرون نظر کرده شود. ( منتخب اللغات ).

فرهنگ معین

(طَ رِ ) [ ع . ] (ص . اِ. ) ۱ - جِ طارف . ۲ - چشم ها. ۳ - خیمه ها و خرگاه های دامن واکرده جهت نگریستن ماوراء آن . ۴ - ددان که شکار را بربایند.

ویکی واژه

جِ طارف.
چشم‌ها.
خیمه‌ها و خرگاه‌های دامن واکرده جهت نگریستن ماوراء آن.
ددان که شکار را بربایند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال چای فال چای فال زندگی فال زندگی فال ماهجونگ فال ماهجونگ