لغت نامه دهخدا ضجیج. [ ض َ ] ( ع مص ) نالیدن و فریاد کردن از بیم ، یا عام است. فاذا فزعوا من شی و غُلِبوا قیل ضجوا ضجیجاً. ( منتهی الارب ). بانگ کردن. ( تاج المصادر ). ضج . ضجة. بانگ. بانگ شتر. ( دهار ). || ( اِ ) مشقت. || بیم. ( منتهی الارب ).