دانشنامه اسلامی
از سرگذشت او چندان اطلاعی در دست نیست، حتی درباره تاریخ وفاتش اختلاف است به گونه ای که در منابع 752/753/750ق و 756ق ذکر شده است.
از منابع موجود و از آنچه در «نفائس الفنون» او می توان یافت، چنین برمی آید که وی چندی در تبریز به سر برده و به شهادت جنید شیرازی که با وی معاصر بوده، در مدرس غازانی تبریز به کار تدریس پرداخته است. احتمالاً اندکی پس از ایجاد مدرسه سلطانیه و تأسیسات وابسته به آن در حدود سال 710ق1310/م، به شهر سلطانیه که به گفته خود او در 704ق1304/م بنیاد نهاده شده بود روی آورده است.
بی گمان آملی در محضر علامه حلی (648-726ق) که از علمای درگاه الجایتو بود، دانش آموخته است. آقابزرگ تصریح می کند که وی از متخرّجان مدرس سیّار علامه بوده است و می افزاید که او نسخه ای از کتاب «کشف المراد» استاد را در المدرسة السیارة کرمانشاه تحریر کرده و آن را در 20 محرم 713ق به انجام رسانده است. وی علاوه بر این، کتاب «کاشف المعانی» استاد دیگرش، عبادبن احمدبن اسماعل گلستانه، را نیز در 726ق1326/م استنساخ کرده است.
آملی در سراسر دوران الجایتو و جانشینش سلطان ابوسعید بهادر (716-736ق) در مدرسه سلطانیه به کار مدرسی اشتغال داشت و ظاهراً مورد تکریم هر دو پادشاه بوده و وی از آنان با اکرام تمام نام برده است.
پس از ابوسعید، آرپاخان به جای او نشست. در خلال سلطنت چند ماهه او اوضاع کشور پریشان شد و هرج و مرج و قتل و غارت اوج گرفت. شاید گلایه هایی که او از فروکشیدن کار علم و رونق جهل دارد، به همین دوران مربوط باشد.