سبزبهار

لغت نامه دهخدا

سبزبهار. [ س َب ْ، ب َ ] ( اِ مرکب ) نام نوایی است از موسیقی و آن را سبزه بهار نیز گویند. ( آنندراج ) ( رشیدی ) :
چو باده بودی بر دست من بیاوردی
نوای باربد و گنج گاو و سبزبهار.مسعودسعد.رجوع به سبزه بهار شود.
سبزبهار. [س َب ْ، ب َ ] ( اِخ ) قریه ای است بفاصله 34 هزارو پانصد گزی در غرب شهر فیض آباد متصل سرک مربوط به حکومت اعلی بدخشان بخط 70 درجه و 16 دقیقه و 29 ثانیه طول البلد شرقی و 37 درجه و 6 دقیقه و 18 ثانیه عرض البلد شمالی واقع است. ( فرهنگ جغرافیایی افغانستان ).

فرهنگ عمید

= سبزه * سبزۀ بهار

فرهنگ فارسی

لحنی از موسیقی .
قریه ایست بفاصله ۳۴ هزار و پانصد گزی در غرب شهر فیض

فرهنگ اسم ها

اسم: سبزبهار (دختر) (فارسی) (هنری) (تلفظ: sabz-bahar) (فارسی: سبزبهار) (انگلیسی: sabz-bahar)
معنی: نام یکی از الحان قدیم ایرانی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال چوب فال چوب فال کارت فال کارت فال تماس فال تماس