افرسب

لغت نامه دهخدا

افرسب. [ اِ رَ ] ( اِ ) تیر.( ناظم الاطباء ). شه تیر. ( آنندراج ). || چوب بزرگ بام خانه که نام دیگرش شه تیر است. و مخفف آن فرسپ است. ( فرهنگ نظام ). شه تیر مکان. ( آنندراج ). چوبی باشد که بام خانه را به آن پوشند. ( فرهنگ سروری ):
از گرانی اگر شوی بر بام
بام و افرسب جمله خورد کنی.؟ ( از فرهنگ نظام ).مخفف آن فرسب:
سر و پاش چون آبنوسی فرسب
چو خم آورد بگذرد از دو اسب.فردوسی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال عشق فال عشق فال پی ام سی فال پی ام سی