زبرزیر

لغت نامه دهخدا

زبرزیر. [ زَ ب َ ] ( ص مرکب )ویران. واژگون. پایین و بالا. زیرو زبر :
بسا مفلس بینوا سیرشد
بسا کار منعم زبرزیر شد.سعدی ( بوستان ).|| درتداول فارسی زبانان در مکتبهای قدیم ، حرکات کلمه را میگفتند. زیر و زبر هم بدین معنی می آید.

فرهنگ عمید

۱. بالا و پایین.
۲. واژگون.
۳. ویران، زیروزبر: بسا مفلس بینوا سیر شد / بسا کار منعم زبرزیر شد (سعدی۱: ۸۷ ).

فرهنگ فارسی

ویران واژگون پایین و بالا در تداول فارسی زبانان در مکتبهای قدیم حرکت کلمه را می گفتند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال زندگی فال زندگی فال احساس فال احساس فال مکعب فال مکعب