دهماء

لغت نامه دهخدا

دهماء. [ دَ ] ( ع ص ، اِ ) مؤنث ادهم. شتر ماده نیک خاکسترگون. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
- حدیقةدهماء ؛ مرغزار نیک سبز که از شدت سبزی و طراوت به سیاهی زند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
|| یقال دهماءالناس ، ای جماعتهم. ( مهذب الاسماء ). || دیک دیرینه. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). || گوسپند سرخ خالص. || عدد بسیار.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || هیأت مرد و گونه وی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || گیاهی است پهنا که بدان دباغت کنند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || شب بیست و نهم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از مهذب الاسماء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت فال فنجان فال فنجان