درونده

لغت نامه دهخدا

درونده. [ دَرْ وَ دَ / دِ ] ( اِ ) دربنده. نَجران. ( ابن درید ). و رجوع به دربنده شود.
درونده. [ دِ رَ وَ دَ / دِ ] ( نف ) دروکننده یعنی کسی که غله می برد. ( آنندراج ). کسی که غله درو می کند. ( ناظم الاطباء ). آنکه درود. که درو کند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). جارم. جرمة؛ خرما یا انگور دروندگان. مختلی ؛ گیاه درونده. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

دروکننده، دروگر.

فرهنگ فارسی

( اسم ) آنکه علف و غله را درو کند درو کننده .
درو کننده یعنی کسی که غله می برد کسی که غله درو می کند آنکه درود که درو کند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال کارت فال کارت فال ای چینگ فال ای چینگ فال حافظ فال حافظ