دامنده

لغت نامه دهخدا

دامنده. [ م َ دَ / دِ] ( نف ) نعت فاعلی از دامیدن. رجوع به دامیدن شود.

فرهنگ عمید

۱. بالارونده.
۲. برباددهنده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال درخت فال درخت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت