جرادالبحر

لغت نامه دهخدا

جرادالبحر.[ ج َ دُل ْ ب َ ] ( ع اِ مرکب ) ملخ دریایی. ( منتهی الارب ). میگو. روبیان. اربیان. ( یادداشت مؤلف ). ملخ آبی. مؤلف مخزن الادویه آرد: آن را ملخ دریایی نامند.
ماهیت آن : گفته اند حیوانی است سر آن مربع و از حوالی سر تا نصف تن صدفی و از هر طرف ده دست و پا شبیه به پاهای عنکبوت وبر سر آن دو شاخ دیگر ( کذا ) در زیر چشم آن رسته باریکتر از آن و چشمهای آن برآمده. مؤلف گوید، شاید آنچه بیان نموده اند از ماهیت آن ، ماهیت روبیان باشد زیرا که روبیان در اکثر بلاد بنگاله و سواحل دریای فارس و بحرین و غیرها بدین هیئات میباشد. و جرادالبحر شنیده شده فی الجمله شبیه به گنجشک بزرگ است و پردار و اندک پرواز کرده از آب برمیخیزد و باز در آب فرومیرود. طبیعت آن گرم و خشک تر از بری آن است. خوردن آن هرروز سه عدد مشوی یا مطبوخ آن جهت منع زیادتی جذام مفید و آشامیدن دو مثقال از سوخته تمام آن با آب نخود سیاه تا هفت روز متوالی جهت تفتیت و اخراج سنگ گرده و مثانه مجرب است. ( از مخزن الادویه ). جرادالماء. ورجوع به تحفه حکیم مؤمن شود.

فرهنگ عمید

ملخ دریایی، میگو.

فرهنگ فارسی

ملح دریایی میگو روبیان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال آرزو فال آرزو فال عشق فال عشق فال کارت فال کارت