تمرگیدن. [ ت َ م َ دَ ] ( مص ) کلمه اهریمنی نشستن. خفتن وآن نفرین گونه ای است در تداول زنان. بتمرگ ، بنشین بطور نفرین. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : چمن بی گل و برگم شده پیرامن ارگم من در او چون بتمرگم اشک مانند تگرگم نگر ای ابر مطیرم بر رخ همچو زریرم.شوریده شیرازی ( یادداشت ایضاً ).
فرهنگ معین
(تَ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) نشستن ، در موقع تحقیر گفته می شود.
فرهنگ عمید
نشستن.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ( تمرگید - - بتمرگ - - ) نشستن در مورد توهین بطرف گویند ): بتمرگ . خفتن و آن نفرین گونه ایست در تداول زنان . بتمرگ بنشین .