تمرگیدن

لغت نامه دهخدا

تمرگیدن. [ ت َ م َ دَ ] ( مص ) کلمه اهریمنی نشستن. خفتن وآن نفرین گونه ای است در تداول زنان. بتمرگ ، بنشین بطور نفرین. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
چمن بی گل و برگم شده پیرامن ارگم
من در او چون بتمرگم
اشک مانند تگرگم نگر ای ابر مطیرم
بر رخ همچو زریرم.شوریده شیرازی ( یادداشت ایضاً ).

فرهنگ معین

(تَ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) نشستن ، در موقع تحقیر گفته می شود.

فرهنگ عمید

نشستن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ( تمرگید - - بتمرگ - - ) نشستن در مورد توهین بطرف گویند ): بتمرگ .
خفتن و آن نفرین گونه ایست در تداول زنان . بتمرگ بنشین .

ویکی واژه

(عا.)
نشستن، در موقع تحقیر گفته می‌شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم