تقریض

لغت نامه دهخدا

تقریض. [ ت َ ] ( ع مص ) شعر گفتن کسی را بمدح یا ذم. ضد است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - بریدن ، قطع کردن . ۲ - شعر گفتن . ۳ - مدح کردن . ۴ - ذم گفتن (اضداد ).

فرهنگ عمید

۱. بریدن، قطع کردن.
۲. شعر گفتن در مدح یا ذم کسی.
۳. مدح یا ذم کسی گفتن.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) بریدن قطع کردن . ۲ - شعر گفتن . ۳ - مدح گفتن . ۴ - ذم گفتن ( اضداد ) . ۵ - ( اسم ) قطع . ۶ - مدح . ۷ - ذم . جمع : تقریضات .

ویکی واژه

بریدن، قطع کردن.
شعر گفتن.
مدح کردن.
ذم گفتن (اضداد)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال نخود فال نخود فال انگلیسی فال انگلیسی فال ای چینگ فال ای چینگ