تغلیس

لغت نامه دهخدا

تغلیس. [ ت َ ] ( ع مص ) به آخر شب کاری کردن. ( زوزنی ). || در تاریکی آخر شب رفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || در تاریکی آخر شب بر آب وارد گردیدن ، یقال : غلسنا الماء؛ ای وردنا بغلس. || در تاریکی شب نماز گزاردن : و غلسنا الصلوة اذا فعلنا الصلوة بغلس. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و فی الحدیث : کنا نغلس من جمع الی منی ، ای نسیر الیها ذلک الوقت. ( از اقرب الموارد ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تغلیس یعنی نماز صبح را بعد از طلوع فجر صادق و بدون تأخیر گزاردن.
تغلیس از غلس به معنای تاریکی پایانی شب، عبارت است از سیر و حرکت در غلس و مراد از آن در این مقام این است که نماز صبح در نخستین لحظات طلوع فجر صادق و پیش از پخش آن در سطح افق اقامه گردد. از این عنوان در باب صلات یاد شده است.
در نماز صبح، تغلیس افضل است.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم