لغت نامه دهخدا تغازل. [ ت َ زُ ] ( ع مص ) بایکدیگر عشق برزیدن. ( زوزنی ). عشق ورزیدن. ( دهار ). با هم به غزل سخن گفتن و عشق ورزیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تکلف غزل. ( اقرب الموارد ).
فرهنگ عمید عشق ورزیدن: بالـله به چنین فصل مباح است نشستن / با طرفه غزالان ز پی عیش و تغازل (قاانی: ۵۱۴ ).