بزغسمه

لغت نامه دهخدا

بزغسمه. [ ب َ زَ س َ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) جل وزغ را گویند و آن چیزی سبز باشد مانند ابریشم که در روی آب بهم میرسد و وزغ در آن پنهان می شود. و معنی ترکیبی آن وزغ پنهانست ، چه سمه بمعنی پنهان هم آمده است ، و آنرا بعربی طُحلب گویند. ( برهان ). سبزئی است که بر روی آب مانند ابریشم جمع بایستد و وزغ در آن پنهان شود. و آنرا جل وزغ و جامه غوک نیز گویند زیرا غوک بمعنی وزغ است. ( از آنندراج ) ( از انجمن آرای ناصری ). طُحلب. جامه غوک. ( مجمل ). سبزآبه. ( تفلیسی ). ثور. ثورالماء. جل وزق. چغزپاره. چغزلاوه. چغزواره. خزه.عرمض. غلفق. گاواب. چغرلاوه. ( یادداشت بخط دهخدا ):
مختفی گشت تیز در ریشش
چون وزغ در بزغسمه پنهان.فیروز کاتب ( از شعوری ).الاًصحاب ؛ بزغ سمه گرفتن بروی آب. ( تاج المصادر بیهقی ).
- بزغسمه کردن آب ؛ الطحلبة. ( یادداشت بخط دهخدا ).

فرهنگ معین

(بَ زَ سَ مِ ) (اِمر. ) جلبک .

فرهنگ عمید

= جلبک

فرهنگ فارسی

جل وزغ، جامه غوک، خزه، جسمی سبزرنگ، شبیه لجن
( اسم ) جسمی سبررنگ مانند لجن که در کنار آبهای راکد بهم میرسد و وزغ در آن پنهان گردد جل وزغ جام. غوک اسپیروژیر

ویکی واژه

جلبک.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال زندگی فال زندگی فال پی ام سی فال پی ام سی فال سنجش فال سنجش