باژگونگی

لغت نامه دهخدا

باژگونگی. [ ن َ / ن ِ ] ( حامص ) حالت و چگونگی باژگونه. وارونی. وارونه بودن. واژگونه بودن : دل چون موضع دریافت است شادی نصیب او بود باز آنهمه باژگونگی از اهل دنیاست که ایشان شادی را بتن آرند و غم رابدل نهند. و اگر چنانکه از باژگونگی روزگار کاهلی بدرجتی رسد... بدان التفات ننماید. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ عمید

واژگونگی، واژگونه بودن.

فرهنگ فارسی

چگونگی باژگونه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال تک نیت فال تک نیت فال انگلیسی فال انگلیسی فال نوستراداموس فال نوستراداموس