بازهشتن

لغت نامه دهخدا

بازهشتن. [ هَِ / هََ ت َ ] ( مص مرکب ) هشتن. گذاشتن. واگذار کردن :
جهان را بدان بازهل کافرید
وز او آمد این چرخ گردان پدید.فردوسی.سخنها دراز است و کاری درشت
به یزدان کنون بازهشتیم پشت.فردوسی.بازهل این فرش کهن پوده را
طرح کن این دامن آلوده را.نظامی ( مخزن الاسرار ص 77 ).و رجوع به هشتن شود.

فرهنگ عمید

واگذار کردن، فروگذاشتن، رها کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال تاروت فال تاروت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال احساس فال احساس