دانشنامه اسلامی
آن گاه (از اینکه بی اجازه بر او وارد شده و غذا هم نخوردند) سخت از آنها بیم و اندیشه کرد، آن فرشتگان گفتند: هیچ مترس، و او را به پسری دانا (یعنی اسحاق) بشارت دادند.
و از آنان احساس ترسی کرد. گفتند: مترس. و او را به پسری دانا مژده دادند.
و از آنان احساس ترسی کرد. گفتند: «مترس.» و او را به پسری دانا مژده دادند.
و از آنها بیمناک شد. گفتند: مترس. و او را به فرزندی دانا مژده دادند.
و از آنها احساس وحشت کرد، گفتند: «نترس (ما رسولان و فرشتگان پروردگار توایم)!» و او را بشارت به تولّد پسری دانا دادند.
And he felt from them apprehension. They said, "Fear not," and gave him good tidings of a learned boy.
(When they did not eat), He conceived a fear of them. They said, "Fear not," and they gave him glad tidings of a son endowed with knowledge.