انقاب

لغت نامه دهخدا

انقاب. [ اِ ] ( ع مص ) رفتن در زمین. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). سیر کردن در زمین. ( از اقرب الموارد ). || سوده و تنک و باریک شدن سپل شتر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). تنک و رقیق شدن سپل شتر. ( از اقرب الموارد ). || دربان یا نقیب گردیدن. || خداوند شتران باریک یا سوده سپل شدن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
انقاب. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نَقب. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). سوراخها و سرنگها که در زمین کنند. ( غیاث اللغات ). || گوشها ( واحد ندارد ). ( از اقرب الموارد ). || ج ِ نِقاب. روبندها. ( از غیاث اللغات ). جمع نقاب در اقرب الموارد نقب است. و رجوع به مفردهای کلمه شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال ای چینگ فال ای چینگ فال عشقی فال عشقی فال تاروت فال تاروت