افژولانیدن

لغت نامه دهخدا

افژولانیدن. [ اَ دَ ] ( مص ) تقاضا کنانیدن. || برانگیزانیدن و پریشان کنانیدن. || آشامیدن فرمودن. || رفع تشنگی کردن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به افژولیدن شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم