اشپشه

لغت نامه دهخدا

اشپشه. [ اِ پ ِ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) اشپش. رجوع به اشپش شود :
آنکه در انبار ماند و صرفه کرد
اشپشه و موش حوادث پاک خورد.مولوی.

فرهنگ عمید

= شپشه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال رابطه فال رابطه فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال پی ام سی فال پی ام سی