اخیال

لغت نامه دهخدا

اخیال. [ اِخ ْ ] ( ع مص ) اِخالة. سردروا نگریستن ابر را بارنده گمان برده. || آماده باریدن شدن آسمان. || نهادن خیال را برای بچه ناقه تا گرگ از آن بترسد. || بازایستادن و بددل شدن از قوم. ( منتهی الارب ).
اخیال. [ اَخ ْ ] ( ع اِ ) ج ِ خَیل. اسپان. سواران.

فرهنگ عمید

= خیل

فرهنگ فارسی

جمع خیل
اسب سواران
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال انگلیسی فال انگلیسی فال شمع فال شمع فال تاروت فال تاروت