دانشنامه اسلامی
پدرش، ابواسحاق ابراهیم از محدثان بنام حلب بود؛ ازاین رو، ابن نحاس بایستی از اوان کودکی، قرآن و حدیث و مقدمات علوم و فنون مرسوم آن زمان را نزد پدر و دیگر دانشمندان حلب فراگرفته باشد.
در روزگار نوجوانی، حوزه درس ابن یعیش، نحوی بزرگ حلب را در واپسین سال های عمر وی درک کرد و سپس نزد شاگرد او ابن عمرون، دانش خود را در نحو کمال بخشید و ظاهراً پس از وفات ابن عمرون، خود به تدریس نحو پرداخت. از دیگر استادان و مشایخ حدیث وی در حلب، ابن لتّی، ابن رواحه، قاسم بن احمد بن موفق اندلسی، یوسف بن خلیل و پدر او، علم الدین ارضی و ابن مالک، نحوی معروف را نام برده اند. علاوه بر اهل علم، وزیران و امیران و صاحب منصبان نیز نزد او رفت و آمد می کردند و درس می گرفتند؛ چنان که یکی از آثار وی بر یکی از همان امیران املا شده است.
بااین همه به نظر می آید که ابن نحاس در زمینه نحو، از دایره عقاید گذشتگان پا فراتر نمی نهاده و شاید به همین جهت بوده که ظاهراً هیچ گاه دست به تألیف کتابی در این باب نزده است. از قول او تنها یک نظر نحوی خاص نقل شده است؛ از این قرار که عامه نحویان، برای حروف معنای مستقلی قائل نیستند، بلکه معنی آنها را در پیوند با دیگر اجزای کلام جستجو می کنند، حال آنکه او به استقلال معنایی حروف معتقد بوده است.
ابن نحاس گذشته از نحو، در فقه و حدیث و تفسیر نیز تبحر داشت و در زادگاه خود به بحث و تدریس قرائات و فقه می پرداخت. در مصر نیز در اواخر عمر، در جامع ابن طولون و قبه منصوریه مسند تدریس تفسیر به وی تفویض شد. در همان حال، ریاست جامع اَقْمَر و بعضی دیگر از مدارس بزرگ مصر را نیز عهده دار بود.
ابن نحاس، منطق و هندسه نیز می دانست و طبع شعر هم داشت. هرگاه اراده می کرد، بالبداهه اشعاری می سرود. مرثیه ای که وی در سوگ استادش ابن مالک سروده، از مشهورترین سروده های اوست. برخی از اشعار وی تا سده 11ق، میان مردم رایج بوده است.