دانشنامه اسلامی
کنیه او ابوشبل یا ابوشبیل نخعی کوفی است؛ عبداللّه بن مسعود این کنیه را برای او انتخاب نمود؛ زیرا علقمه عقیم بود و دارای فرزند نشد. او در زمان حیات پیامبر (صلّی اللّه علیه وآله) دیده به جهان گشود. از امیر مؤمنان (علیه السّلام)، ابن مسعود- که استاد او بود- حذیفه، ابودرداء و سلمان نقل حدیث کرده است؛ و راویان از وی، پسر برادرش اسود بن یزید بن قیس، پسر خواهرش ابراهیم بن یزید نخعی، ابراهیم بن سوید نخعی، عامر شعبی و ابووائل شقیق بن سلمه هستند.
شرکت در جنگ
او در جنگ صفین در کنار امیر مؤمنان (علیه السّلام) بود؛ آن قدر جنگید که شمشیرش به خون آغشته گردید و پایش آسیب دید و برادرش ابیّ بن قیس شهید شد و به این دلیل که زیاد نماز می گزارد به او «ابوالصلاة» می گفتند. نصر بن مزاحم می گوید: «پای علقمة بن قیس فقیه آسیب دید و او می گفت: من پایم را سالم تر از این نمی خواهم؛ زیرا به وسیله آن امید ثواب از پروردگار را دارم. آرزو داشتم برادرم و برخی از مؤمنان را در خواب ببینم که دیدم و به برادرم گفتم: چگونه وارد آن جهان شدی؟ گفت: ما و دشمنانمان با هم ملاقات کردیم و در محضر الهی با یک دیگر به احتجاج پرداختیم و ما بر آنان پیروز شدیم؛ از زمانی که به خود آمده ام چنان شادمانی به خود ندیده ام که با این خواب به من دست داد». خطیب می گوید: «علقمه یکی از پیشگامان فقه و حدیث بود و همراه امیر مؤمنان (علیه السّلام) وارد مدائن شد و با او در جنگ نهروان شرکت نمود. اعمش از مسلم بطین روایت می کند که علقمه در جنگ نهروان با امیر مؤمنان (علیه السّلام) بود، و شمشیرش را از خون (دشمنان) رنگین کرده بود. همچنین در جنگ صفین شرکت جست». او در غزوه خراسان شرکت جست و سپس مدت دو سال در خوارزم اقامت گزید و به مرو رفت و در آنجا نیز مدتی ماند. ابن سعد می گوید: «در آنجا نیز دو سال اقامت داشت».
شاگردی ابن مسعود
علقمه، عبداللّه بن مسعود را خوب می شناخت و یکی از شش شاگرد عبداللّه بود که به مردم قرآن و سنت می آموختند و مردم از نظریات آنان بهره مند می شدند. (آنان عبارتند از: علقمة بن قیس، اسود بن یزید، مسروق بن اجدع، عبیدة بن قیس بن عمرو سلمانی، عمرو بن شرحبیل و حارث بن قیس جعفی که وی در رکاب امیرمؤمنان (علیه السّلام) شهید گشت.) او از نظر هدایت گری، شخصیت و بزرگواری، شبیه ترین مردم به عبداللّه بن مسعود بود. ابومثنی ریاح می گوید: «اگر علقمه را درک کردی، از اینکه عبداللّه را درک نکردی ضرر نکرده ای؛ زیرا علقمه از نظر هیبت و وقار و هدایتگری شبیه ترین مردم به اوست؛ و اگر توانستی ابراهیم را درک کنی، از اینکه علقمه را درک نکرده ای دچار خسران نخواهی بود؛ او- طبق گفته آنان- از زمره علمای ربانی بود». ابن مسعود از قرائت علقمه خرسند می شد و مورد پسندش بود. وی نوای دلنشینی داشت و عبداللّه همواره به او می گفت: جانت به سلامت، ما را از نوای قرائت خود راحتی بخش! چه اینکه از رسول خدا شنیدم که می فرمود: «نوای زیبا و دلنشین مایه زینت قرآن است». نیز عبداللّه به او می گفت: «جانت به سلامت، قرآن را با ترتیل بخوان!».همچنین درباره او می گوید: «همه آنچه را که من خوانده و تعلیم داده ایم، علقمه می خواند و آموزش می دهد». شعبی می گوید: «اگر خداوند اهل خانه ای را برای بهشت آفریده باشد باید خانواده علقمه و اسود باشند».علقمه حافظه نیرومندی داشت. او می گوید: «به آنچه در جوانی حفظ کردم، چنان حضور ذهن دارم که گویا از روی ورقه ای می خوانم».او از پذیرش هدایای امیران و پادشاهان ابا داشت و می گفت: «من از دنیای آنان بهره ای نمی برم مگر آنکه آنان از دین من بهره بیشتری ببرند». ابن سعد از ابراهیم نخعی نقل می کند که گفت: «ابو برده (پسر ابوموسی اشعری) اسم او را در هیاتی که قرار بود پیش معاویه بروند نوشت، ولی علقمه به او نوشت: نام مرا پاک کن، پاک کن. وقتی بصره و کوفه زیر فرمان ابن زیاد قرار گرفت از ابووائل خواست که همراه او باشد. ابو وائل می گوید: برای مشورت نزد علقمه آمدم، او به من گفت: بدان که تو هر چند از معاشرت با آنان بهره ببری، آنان از تو بهره بیشتری خواهند برد».
خوش رفتاری با خانواده
...