الگوهای تریبت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اگر چه در تربیت انسان، عوامل مختلفی تأثیرگذار هستند و هر یک به نوعی در شکل دهی شخصیت او نقش ایفا می کنند، اما تأثیر الگوهای انسانی در تربیت بسیار حایز اهمیت است. در این مقاله به بررسی برخی از این نوع الگوها می پردازیم و نقش هر یک را در تکامل دینی و اخروی انسان یادآور می شویم.
با توجه به آن که کودک چند سال نخست زندگی خود را در محیط خانه با پدر و مادر و سایر افراد خانواده سپری می کند، به طور قطع هر آن چه را که از آنان می بیند الگوبرداری می کند و خصوصیات اخلاقی، عقیدتی، شخصیتی و دیگر گرایش ها را از آنان می آموزد. این که مردم در قضاوت های خود، رفتارهای مختلف کودک را به حساب پدر و مادر کودک می گذارند، حاکی از واقعیتی است که از مطالعات فراوان به دست آمده است.
پدر و مادر اولین و آشناترین چهره هایی هستند که کودک با آنها برخورد می کند. به تدریج به موقعیت حساس پدر و مادر و نیاز شدید خود به آنان پی می برد و متقابلاً به آنان علاقه مند می گردد و به همین جهت والدین خود را بهترین و خیرخواه ترین و با نفوذترین اشخاصی می داند که می توانند آنان را سرمشق یا الگوی زندگی قرار دهند و از رفتارشان پیروی نمایند.
قرآن بر نقش کلیدی پدر و مادر توجه داشته و در آیاتی چند به این مسأله پرداخته است. حضرت نوح با اشاره به نقش والدین به خداوند عرضه می دارد: «وَ لاَ یَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا اینان جز فاجر و کافر نمی زایند.» به این معنا که نتیجه تربیتی قوم نوح جز فرزندانی با این خصوصیات نیست.
بنابراین، خانواده در سازندگی یا ویرانی شخصیت کودک و نوجوان نقش اساسی دارد و کودک از محیط خانواده اوصافی چون: زبان گفتار، آداب معاشرت، محبت و مهرورزی به دیگران، قاطعیت و اقتدار و انضباط را می آموزد.
بعد از پدر و مادر، برادران و خواهران هستند که در خانواده بیشترین تأثیر را بر روی طفل می گذارند، به ویژه زمانی که طفل دارای برادر یا خواهری بزرگ تر بوده و تفاوت سنی شان نیز زیاد باشد. خواهر بزرگتر برای کودک نقش مادر، و برادر بزرگ تر نقش پدر را ایفا می کند. کودک برای دور ماندن از شر آن ها و نیز همرنگ ساختن خود با ایشان، سعی می کند رفتار خود را براساس خواسته آنها تطابق دهد.
از این رو، چنان چه والدین بتوانند فرزند بزرگ تر را خوب تربیت کنند، تقریباً در تربیت بقیه بچه ها موفق ترند زیرا فرزند بزرگ تر نسبت به کوچکتر نقش الگویی دارد و در تربیت و سازندگی کوچک تر تأثیر به سزایی دارد.
بنابراین ریشه اخلاق و رفتار انسان از خانه است و به همین نظر از میان نهادهای متعدد اجتماعی خانواده اهمیت بیشتری در تربیت کودک دارد.
معلمان
پس از والدین و اعضای خانواده، مربیان و معلمان و اعضای مدرسه بیشترین تأثیر را در تربیت کودکان دارند. کودکان در سنین پایین تحت تأثیر والدین خود هستند، اما وقتی وارد مدرسه می شوند از معلمان خود اثر می پذیرند. معلمان باید بدانند که افکار، رفتار و گفتار آنان سرمشق دانش آموزان است.
معلم بعد از پدر و مادر بانفوذترین افراد، در امر تربیت کودک و نوجوان است. دانش آموزان بویژه دانش آموزان دوره ابتدایی، شدیداً تحت تأثیر معلم خود قرار دارند و رفتار او را الگو قرار می دهند. معلم با روح و جان دانش آموز سر و کار دارد و به همین جهت به عنوان یک الگوی محبوب و مطاع پذیرفته می شود. دانش آموزان همه اعمال و رفتار معلمان و مدیر و حتی مستخدم مدرسه را زیر نظر دارند و از طرز برخورد آموزگاران با مدیر، معلمان با یکدیگر، معلمان با خدمتکاران مدرسه و معلمان با دانش آموزان درس می گیرند.
فضای تعلیم و تربیت زیر پوشش عناصر گوناگونی قرار دارد که همه آن ها می توانند برای شاگردان، الگو و سرمشق باشند، مانند حیاط مدرسه، فضای کلاس، معلم، مدیر، ناظم، شاگردان و همه پدیده هایی که در مدرسه به چشم می خورد با شاگردان مدرسه پیوند و تماس دارند. اما هیچ عنصری در مدرسه همانند معلم و به اندازه او نمی تواند الگوساز باشد. خواجه عبدالله انصاری می گوید: «دود از آتش نشان ندهد و خاک از باد، که ظاهر از باطن و شاگرد از استاد».
مغز کودک، نوجوان و جوان مانند دوربین عکاسی است. کودکان در دوران کودکی خود از عقل پیروی نمی کنند بلکه تابع احساسات و تقلید هستند. آنان در این سنین قیافه، تُن صدا، بی ادبی یا ادب در کلام و بالاخره همه گفتار و کردار بزرگ ترها را به طور ناخودآگاه تقلید می کنند. از آن جا که کودکان بیشتر وقت خود را در خانه و یا مدرسه سپری می کنند، پدر و مادر و معلم می توانند با کردار و گفتار خود، آنها را تحت تأثیر قرار دهند و شخصیت کودک را بسازند.
جاحظ درباره تقلید شاگرد از معلم می نویسد:«عقبة بن ابی سفیان به آموزگار فرزندانش گفت: نخستین وظیفه تو در اصلاح فرزندانم این است که قبلاً خویشتن را اصلاح کنی؛ زیرا چشمان آن ها به تو دوخته است و رفتار و کار نیک در نظر آن ها، رفتاری است که تو آن را نیک می دانی و رفتار زشت از دیدگاه آنها رفتاری است که تو آن را زشت تلقی می کنی».
دوستان
گروه دیگری که می توانند تأثیر زیادی بر روان کودکان، نوجوانان و جوانان باقی بگذارند، دوستان، معاشران و همسالان می باشند. قرآن به نقش این گروه توجه می دهد و با یادکرد سخنان افرادی که به جهت دوستی با افراد فاسق و کافر گرفتار آتش دوزخ شده اند می کوشد تا افراد را ترغیب نماید که در انتخاب و گزینش دوستان دقت لازم را به عمل آورند؛ زیرا همین دوستان هستند که با تأثیرگذاری بر شخصیت آنان خوشبخت و یا بدبخت می کنند. گروهی که به جهت دوستی با دوستان ناباب خویش از راه به در رفته اند در قیامت می گویند: «یَـوَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَنًا خَلِیلاً؛ ای کاش فلانی را دوست خود نمی گرفتم»
کودک، بخش قابل توجهی از رفتار و کیفیت معاشرتش را از دوستان و معاشران خود نیز می آموزد و این تبعیت بدان خاطر است که به تناسب سن همگام با دوستان و اندیشه هایش هماهنگ با آنهاست کودکان به کارهای جدید رغبت بسیاری نشان می دهند و هنگامی که با آن مواجه می شوند سعی می کنند از دوستان خود تقلید نمایند. پیداست که هر کودکی دارای روش و منشی خاص است که معمولاً از محیط اجتماعی خود فراگرفته است و کودک دیگر در تماس با او از همان ها پیروی می کند.
به بیان دیگر، در کودکان و نوجوانان حالت تشابه جویی و همانندسازی وجود دارند و سعی دارد خود را همانند دیگران به ویژه آنان که مورد علاقه و تأیید آنان هستند بسازند. کودکان تا حدود ۷ سال اول زندگی بیشتر از هر کسی به والدین خود علاقه دارند اما کم کم با ورود به اجتماع، به خاطر تناسب در سن و رفتار و گفتار جذب دوستان و همسالان خود می شوند و از آنها تقلید می کنند. آنان معمولاً مبانی اخلاقی، ارزش های اجتماعی، نظام حکومتی، آداب و رسوم، نوع روابط و نوع اعمال خود را از معاشران می آموزند.
← اهمیت دوست یابی در تعالیم اسلامی
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم