دانشنامه اسلامی
قرآن از روز نـخـسـت مـورد عـنایت همگان به ویژه مسلمانان بوده است پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) شخصا مـحـافظ قرآن بود و پیوسته دستور حفظ، ثبت و ضبط آن را می داد و مسلمانان موظف بودند آن را ثـبـت و حـفظ کنند و بدین منظور از آن نسخه های متعدد تهیه می کردند و در خانه های خود در مـیـان صـندوق یا کیسه های مخصوص نگهداری می کردند از همان زمان مساله حفظ قرآن رواج یـافت و عده بی شماری به عنوان (حافظان قرآن) پیوسته در میان جوامع اسلامی منزلت مهمی یـافـتند وعلاوه بر ثبت و ضبط قرآن در مصاحف، نسخه های متعددی را تهیه و در گستره کشور اسلامی پخش کردند. خـلاصـه، مـسـلـمـانـان هـمـیشه حافظ و پاسدار این کتاب آسمانی بودند و لحظه ای از آن غافل نمی ماندند.
← نقش بزرگان
یـکی از دلایل مهم دفع شبهه تحریف، مساله ضرورت تواتر قرآن است شرط پذیرفتن قرآن، چه در کـل و چه در بعض، متواتر بودن آن است قرآن در هر حرف و هر کلمه و حتی در حرکات و سکنات نـیز باید متواتر باشد، یعنی همگان (جمهور مسلمین) آن را دست به دست و سینه به سینه، به طور همگانی نقل کرده باشند از این رو، آن چه در زمینه تحریف گفته اند که فلان کلمه یا فلان جمله از قـرآن بـوده، چـون بـا نـقـل آحـاد روایت شده قابل قبول نیست و طبق اصل (لزوم تواتر قرآن) مردود شمرده می شود و این اصل یکی از مسایل ضروری اسلام و مورد اتفاق علماست و اساسا خبر واحد در مسایل اصولی و کلامی فاقد اعتبار است و صرفا در مسایل فرعی و عملی اعتبار دارد علامه حلی، در زمینه نفی تحریف می نویسد:(اتفاق علما بر آن است که هر چه از قرآن متواترا به ما رسیده است حجت و در غیر این صورت فاقد اعتبار است، زیرا قرآن سند نبوت و معجزه جاوید اسلام است، لذا تا به سرحد تواتر نرسد، نمی تواند نـسـبت به صحت نبوت یقین آور باشد، بنابراین امکان ندارد آن چه راویان در این باره از مسموعات خـود بـه صـورت غـیرمتواتر روایت کرده اند بپذیریم، زیرا راوی واحد هر چند راست گو باشد اگر آن چه نقل کرده، با عنوان قرآنی نقل کرده باشد، قطعا خطا کرده است و اگر با غیر این عنوان باشد مـردود است، زیرا یا روایتی است که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) شنیده است یا نظر شخصی خود اوست که هرگز به عنوان آیات قرآنی حجیت شرعی نخواهد داشت). سید مجاهد طباطبایی در کتاب (وسایل الاصول)، محقق اردبیل در کتاب (شرح الارشاد) و سید محمدجواد عاملی در کتاب (مفتاح الکرامه) نیز همین گونه استدلال کرده اند.
مساله اعجاز قرآن
یـکی دیگر از مسائلی که با شبهه تحریف در تضاد است و با آن منافات دارد یا روشن تر بگوییم آن را قـاطـعـانه نفی می کند، مساله اعجاز قرآن است علما مساله اعجاز را بزرگ ترین دلیل بر رد شبهه تـحـریف دانسته اند، زیرا احتمال زیادت، همانگونه که برخی از خوارج گفته اند که سوره یوسف تـمـامـا بـر قـرآن افـزوده شده است، چون یک سرگذشت عاشقانه است و جایی در قرآن ندارد یا کاستن، آنگونه که صحابی بزرگوار عبدالله بن مسعود گمان برده است که دو سوره معوذتان دو دعـای مـبـطـل السحرند و جزء قرآن نیستند، درباره قرآن به کلی منتفی است، زیرا لازمه افزودن امـکـان هم آوردی با قرآن است و آیا بشر را یارای آن هست که همانند قرآن بیاورد، به گونه ای که هرگز با آن تفاوتی از جهت فصاحت و بلاغت و بیان و محتوا نداشته باشد؟ هرگز! خداوند در قرآن فرموده است: (قل لئن اجتمعت الانس والجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لا یاتون بمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهیرا .، بگو اگر انسان ها و پریان (جن) اتفاق کنند که همانند این قرآن بیاورند، همانند آن نتوانند آورد، هرچند یک دیگر را (در این کار) کمک کنند). (وان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتوا بسورة من مثله ، و اگر در آن چه بر بنده خود (پیامبر) نازل کرده ایم شک و تردید دارید،(دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید).(ام یقولون افتراه قل فاتوا بسورة مثله ، یا می گویند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟ بگو اگر راست می گویید یک سوره همانند آن بیاورید). ایـن آیات را آیات (تحدی) گویند، یعنی هم آورد طلبیدن پس اگر کسانی سوره یوسف یا دیگر سوره ها را ساخته و در قرآن درج کرده اند، لازمه این حرف شکسته شدن مرز تحدی است و این امر منتفی است.هـمـیـن گـونه است احتمال تبدیل کلمات قرآن، چنان که شیخ نوری و پیش از وی سید جزایری پـنـداشـته اند، زیرا هرگونه تبدیل و تغییر در نظم و جمله بندی کلمات قرآن، موجب می شود که صـورت قـرآن تبدیل یافته و به تبدیل دهنده منتسب باشد و از صورت وحی بودن خارج شود، لذا نـسـبـت دادن چنین کلام تبدیل یافته ای، به تبدیل دهنده اولویت دارد تا سخن الهی آنان گمان بـرده اند آیه (فلما خر تبینت الجن ان لو کانوا یعلمون الغیب) در اصل (تبینت الانس ان لـو کـانـت الـجـن یـعـلـمـون الـغیب) بوده است و نیز آیه (کنتم خیر امة اخرجت للناس) . در اصل (خیر ائمة) بوده است. هـم چنین کم نمودن از قرآن نیز موجب می گردد تا نظم اولی کلام به هم بخورد و از بین برود و این به طور قطع در سبک و اسلوب بلاغی کلام مؤثر است و نظم نوین (نقص یافته) نمی تواند همان سـبـک و اسـلوب بلاغی اول را داشته باشد، لذا نبایدگفت که نظم نوین همان نظم الهی و وحی اسـت سـخـیف ترین گفته ها در این زمینه، گفته کسانی است که گمان برده اند از میانه یک آیه بـیـش از ثـلث قرآن اسقاط شده است می گویند: از وسط آیه (وان خفتم الا تقسطوا فی الیتامی فانکحوا ما طاب لکم من النساء) ، بیش از دو هزار آیه افتاده است و لذا نظم آیه به هم ریـخـتـه و آشـفـتـگـی در آن نـمـودار شـده اسـت ایـنگـونـه ادعـا دربـاره قـرآن وهـن آور و مردوداست. پس هرگونه گمان زیادت یا نقص یا تبدیل در کلمات قرآن، با مساله اعجاز در نظم موجود منافات دارد.
ضمانت الهی
...