لغت نامه دهخدا
گولان. ( اِخ ) دهی است از دهستان بافت بخش هوراند شهرستان اهر. واقع در 13500گزی خاوری هوراند و 30500گزی شوسه اهر به کلیبر. واقع در کوهستان وهوای آن گرمسیر و سکنه آن 146 تن است. آب آن از رودخانه قره سو و چشمه تأمین میشود. محصولات آنجا غلات و برنج و پنبه و سردرختی است و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان فرش و گلیم بافی است. راه مالرو دارد و محل سکونت ایل حسینکلو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
گولان. ( اِخ ) دهی است از دهستان بریاحی بخش سردشت مهاباد. در 4000 گزی جنوب باختر سردشت و 25000 گزی جنوب راه ارابه رو بیوران به سردشت. کوهستانی و جنگل و هوای آن معتدل و سکنه آن 100 تن است. آب آن از رودخانه سردشت ومحصولات آن غلات ، توتون ، کتیرا و مازوج است و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
گولان. ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش سلماس شهرستان خوی. 7000 گزی جنوب خاوری سلماس در مسیر شوسه سلماس به ارومیه. جلگه و هوای آن معتدل است. 150 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه زولا و محصول آنجا غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت است. راه آن شوسه و در تمام فصل از شوسه ارومیه به سلماس میتوان اتومبیل برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
گولان. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان انزل بخش حومه شهرستان ارومیه.واقع در 47000گزی شمال باختری ارومیه به سلماس. واقع در دره و هوای آن معتدل است. 267 تن سکنه دارد. آب آنجا از چشمه و قنات و محصول آن غلات و توتون و چغندر و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جوراب بافی است. راه شوسه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).