کوزی

لغت نامه دهخدا

کوزی. ( اِ ) بمعنی آبگیر و تالاب و استخر باشد و به عربی شمر خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ).آبگیر و تالاب و استخر. ( ناظم الاطباء ). || ( حامص ) خمیدگی پشت. ( ناظم الاطباء ). انحناء. کوزی پشت. حَدَب. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): فرصة؛ باد که کوزی آرد در پشت. دَخشَن ؛ کوزی پشت. تجنیب ؛ کوزی ساقهای اسب. ( منتهی الارب ). رجوع به کوژی و کوز شود.
کوزی. [ زا ] ( اِخ ) نام قلعه ای است بلند به طبرستان که ز بس بلندی ، مرغ بر قله آن رسیدن نتواند و ابر فروتر از آن کله بندد. ( از قاموس ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). قلعه ای است به طبرستان که مرغ دراوج پرواز خود بر فراز آن دست نیابد و ابر در نهایت ارتفاع خود بر بالای آن رسیدن نتواند و در فرود قله ٔآن بازماند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). قلعه ای است در طبرستان... ( از معجم البلدان ؛ ذیل کوزا ).

فرهنگ فارسی

بمعنی آبگیر و تالاب و استخر باشد و به عربی شمر خوانند . یا خمیدگی پشت

دانشنامه عمومی

کوزی ( به آلمانی: Kusey ) یک منطقهٔ مسکونی در آلمان است که در کلوتزه واقع شده است. کوزی ۱٬۰۸۱ نفر جمعیت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم