هلع

لغت نامه دهخدا

هلع. [ هََ ] ( ع مص ) حریص شدن. || سخت جزع کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ).
هلع. [ هََ ل َ ] ( ع مص ) خروشیدن از ناشکیبائی. ( منتهی الارب ). آشکارا جزع کردن. || گرسنه شدن. ( از اقرب الموارد ).
هلع. [ هََ ل ِ ] ( ع ص ) خروشنده از ناشکیبائی. ( منتهی الارب ). سخت جزع کننده. ( اقرب الموارد ). || نیک آزمند. ( منتهی الارب ).
هلع. [ هَُ ل َ ] ( ع ص ) نیک آزمند: ذئب هلع بلع؛ گرگ نیک آزمند فروخورنده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
هلع. [ هَِ ل ْ ل َ ] ( ع اِ ) بره. || بزغاله. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
هلع (بروزن فرس) جزع و گرسنگی است چنانکه در اقرب الموارد است در صحاح و قاموس گفته «اَلْهَلَعُ: اَفْحَشُ الْجَزَعِ» و در قاموس هُلعَ (بروزن صرد) را حریص گفته است. علی هذا هَلُوع یعنی کم صبر و پر طمع. در اینصورت دو آیه بعدی یعنی جزع به هنگام ضرر و بخل به هنگام نعمت معنی هَلُوع است در مجمع البیان فرموده:« اَلْهَلُوعُ اَلشَّدیدُ الْحِرصِ اَلشَّدیدُ الْجَزَعِ» در قاموس و اقرب الموارد گوید: هلوع کسی است که از شر و ضرر می‏نالد و بر مال حریص و بخیل می‏باشد این لفظ فقط یکبار در قرآن مجید آمده است یعنی: انسان کم صبر و پرطمع خلق شده آنگاه که ضرر ببیند می‏نالد و آنگاه که مال یابد بخل می‏ورزد «اِلَّا الْمُصَلینَ الذَّینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ».
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال حافظ فال حافظ فال تاروت فال تاروت فال تخمین زمان فال تخمین زمان