لغت نامه دهخدا
نطف. [ ن َ طَ ] ( ع اِ ) عیب. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( المنجد ). عیب و فساد. ( متن اللغة ). || بدی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شر. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). شر و فساد. ( متن اللغة ). || تباهی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فساد. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || زخم پشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). دبرة. ( اقرب الموارد ). || بیمارئی که مردم را جهت آن داغ کنند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). هر بیماری مر مردم را که جهت دفع آن داغ کنند. ( ناظم الاطباء ). || آنکه بدین بیماری مبتلاست. ( از متن اللغة ). || آلودگی به عیب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). گویند: هم اهل الریب و النطف. ( منتهی الارب ). || شکستگی سر به طرف درون و تباه شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || مرواریدها. ( فرهنگ خطی ). گوشوارها. ( فرهنگ خطی ). نُطَف. مروارید صافی اللون یا مرواریدهای کوچک یا قرطه ، واحد آن نطفه است. ( از متن اللغة ). || ( مص ) متهم گردیدن. ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). به ریبة و تهمتی متهم گشتن. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). به ریبة و فجور متهم شدن. ( از المنجد ). نطافة. نطوفة. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). || آلوده شدن به عیب. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) ( از متن اللغة ). آلوده گشتن. ( از ناظم الاطباء ). || تباه شدن. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). تباه شدن چیزی. ( از تاج المصادر بیهقی ) فاسد شدن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) ( از متن اللغة ). نطوفة. ( آنندراج ). || بستوه آمدن کسی از خوردن و جز آن. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). ناگوار شدن. ( آنندراج ). نطافة.نطوفة. ( المنجد ). || پشت ریش شدن شتر یا غده برآوردن در شکم و مشرف گشتن زخم پشت به طرف درون چنانکه در دل آن سوراخی پیدا شود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). و در این مورد شتر نر را نَطِف و ناقة را نَطِفَة گویند. ( از متن اللغة ). || خیس شدن گوشهای چهارپا و آب چکیدن از آن. ( از اقرب الموارد ).