لغت نامه دهخدا
قترة. [ ق َ ت َ رَ ] ( ع اِ ) گرد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ج ، قَتَر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). قول خدای : ترهقها قَتَرَة. ( قرآن 41/80 ).
قترة. [ ق ُ رَ ] ( ع اِ ) کازه صیاد. ( منتهی الارب ). ناموس صائد و آن چیزی است که مانند خانه آن را بنا کنند تا در آن برای شکار پنهان شوند و بعضی از عامه آن را یقلوم خوانند. ( اقرب الموارد ). || توده پشک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || توده سنگریزه ها. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ج ، قُتُر. ( اقرب الموارد ). و ازهری گوید: میترسم این کلمه تصحیف باشد و صواب آن قمزه است. || روزن پنجره. || سوراخ تنور. || حلقه زره. ( از اقرب الموارد ).
قترة. [ ق ِ رَ ] ( ع اِ ) نوع. و فی الصحاح القترة و السروة واحد. ( اقرب الموارد ). رجوع به سروه شود.
قترة. [ ق ِ رَ ] ( ع اِ ) ( ابن... ) مار ریزه ای است بد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ج ، بنات قتره. ( اقرب الموارد ).
قترة. [ ق ِرَ ] ( اِخ ) ( ابو... ) کنیه ابلیس لعنةاﷲ علیه. یا علم است مر شیطان را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).