دانشنامه اسلامی
طبق روایت شیعیان، حضرت زهرا (رضی الله عنها) پس از بازگشت از مسجد و ایراد خطبه در آنجا به علی (رضی الله عنه) عتاب نمودند که شما مانند جنین در خانه نشسته ای و آن ها حق من و تو را غصب کردند. مگر شما معتقد نیستید که فاطمه زهرا معصوم است، آیا یک معصوم با معصوم دیگر دعوا می کند؟اصل روایت:فَلَمَّا اسْتَقَرَّتْ بِهَا الدَّارُ، قَالَتْ لِاَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَا ابْنَ اَبِی طَالِبٍ عَلَیْکَ السَّلامُ اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ، وَقَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِینِ، نَقَضْتَ قَادِمَةَ الْاَجْدَلِ، فَخَانَکَ رِیشُ الْاَعْزَلِ، هَذَا ابْنُ اَبِی قُحَافَةَ یَبْتَزُّنِی نَحِیلَةَ اَبِی وَبُلْغَةَ ابْنَیَّ، لَقَدْ اَجْهَرَ فِی خِصَامِی، وَاَلْفَیْتُهُ اَلَدَّ فِی کَلامِی، حَتَّی حَبَسَتْنِی قَیْلَةٌ نَصْرَهَا، وَالْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا، وَغَضَّتِ الْجَمَاعَةُ دُونِی طَرْفَهَا، فَلا دَافِعَ وَلا مَانِعَ، خَرَجْتُ کَاظِمَةً، وَعُدْتُ رَاغِمَةً، اَضْرَعْتَ خَدَّکَ یَوْمَ اَضَعْتَ حَدَّکَ، افْتَرَسَتِ الذِّئَابُ وَافْتَرَشْتَ التُّرَابَ، مَا کَفَفْتَ قَائِلًا، وَلا اَغْنَیْتَ بَاطِلًا، وَلا خِیَارَ لِی، لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَنِیئَتِی (هَیْنَتِی)، وَدُونَ زَلَّتِی، عَذِیرِی اللَّهُ مِنْکَ عَادِیاً، وَمِنْکَ حَامِیاً، وَیْلایَ فِی کُلِّ شَارِقٍ، مَاتَ الْعَمَدُ، وَوَهَتِ (وَهَنَتِ) الْعَضُدُ، شَکْوَایَ اِلَی اَبِی، وَعَدْوَایَ اِلَی رَبِّی، اللَّهُمَّ اَنْتَ اَشَدُّ قُوَّةً وَحَوْلًا، وَاَحَدُّ بَاْساً وَتَنْکِیلًا. پس هنگامی که حضرت به خانه بازگشت، خطاب به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرمود: ای پسر ابوطالب! سلام بر تو، همچون کودکی که در شکم مادر جمع شده و زانو در بغل گرفته، کنج خانه نشسته ای؟، همانند آدم های ظنین و متهم به گوشه ای نشسته ای. تو کسی بودی که بال های باز شکاری (شجاعان عرب) را در هم کوبیدی، حال بی سلاحان به تو خیانت کرده اند. این پسر ابی قحافه (ابوبکر)، عطیه پدرم و وسیله زندگی ساده فرزندانم را از من می رباید. همانا او (ابوبکر) کوشش کرد که با من دشمنی کند و او را در مکالمه ای که با وی داشتم، دشمن ترین (و لجبازترین) دشمن ها یافتم تا آن جا که انصار، یاری خود را از من دریغ داشتند، مهاجرین، ارتباط خویش را با من نادیده گرفتند و جماعت (حاضر در مسجد)، چشم خود را روی هم نهادند تا مرا نبینند، نه کسی بود که دفاع (از من) کند و نه کسی مانع (از ستم) شد. در حالی به سوی مسجد رفتم که بغض گلویم را گرفته و درد دل خود را پوشانده بودم، و در حالتی به منزل بازگشتم که (به علت عدم یاری مسلمانان) خفیف و خوار شده بودم. از روزی که تندی شمشیرت را از بین بردی، صورت خود را ذلیل نمودی. روزی گرگ ها را می دریدی و امروز خاک را فرش خود قرار داده ای (و گوشه ای نشسته ای)، جلوی هیچ گوینده ای را نمی گیری! و هیچ کار مؤثری، در جهت دفع فتنه موجود، انجام نداده ای و من هم هیچ اختیاری ندارم. ای کاش پیش از این حالت سکون و گوشه نشینی، من مُرده بودم و ای کاش پیش از این که به این حالت ذلّتِ (ظاهری) بیفتم، مُرده بودم. خداوند، از قِبَل من، عذر خواه من باشد از شما، از جهت این که شما در مواردی ستم هایی را از من دفع نمودی و در مواردی از من حمایت کردی و وای بر من در هر صبحدمی، وای بر من در هر شبانگاهی و تکیه گاهِ (ما) مُرد و بازو (ی ما) سست شد، شکایتم را به پدرم و عرض حالم را به پروردگارم ارائه می کنم و عذاب و انتقام او از دیگران شدیدتر خواهد بود.
الطبرسی، ابی منصور احمد بن علی بن ابی طالب (۵۴۸ه)، الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۷.
علاوه بر مرسل بودن این روایت، علامه مجلسی (رضوان الله تعالی علیه) و دیگر دانشمندان شیعه به این شبهه جواب داده اند که ما به اختصار به آن ها اشاره خواهیم کرد.
← تبیین قبح اعمال ابوبکر
۱. ↑ الطبرسی، ابی منصور احمد بن علی بن ابی طالب (۵۴۸ه)، الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۷.
...