لغت نامه دهخدا
وقتی به قهر گوی ، که صد کوزه نبات
گه گه چنان به کار نیاید که حنظلی.سعدی.شکل امرود تو گویی که ز شیرینی و لطف
کوزه ای چند نبات است معلق بر دار.سعدی.برکوزه آب نه دهان را
بردار که کوزه نبات است.سعدی.- کوزه از نبات کردن ؛ نبات را بشکل کوزه ریختن. ( فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس چ فروزانفر جزو هفتم ص 405 ) :
ای که ملک طوطی آن قندهات
کوزه گرم کوزه کنم از نبات.مولوی ( کلیات شمس ایضاً ).