مأیوس شدن. [ م َءْ ش ُدَ ] ( مص مرکب ) ناامید شدن. ( ناظم الاطباء ). نومید شدن : در اثنای آن حال محمود را آبله برآمد و فرمان یافت پس برکیارق را نیز آبله برآمد چندانکه از حیات او مأیوس شدند. ( سلجوقنامه ظهیری ، ص 36 ).
فرهنگ فارسی
(مصدر ) نا امید گردیدن نومید شدن : محمود را آبله بر آمد ... پس بر کیارق را نیز آبله بر آمد چندانکه از حیات او مایوس شدند . نا امید شدن