لگدکوب کردن

لغت نامه دهخدا

لگدکوب کردن. [ ل َ گ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پایمال کردن. پیخستن. پی سپر کردن. لگدمال کردن :
مروت نباشد از آزادگان
لگدکوب کردن بر افتادگان.امیرخسرو.

فرهنگ فارسی

( اسم ) لگد زدن پایمال کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم