عنان فروگرفتن

لغت نامه دهخدا

عنان فروگرفتن. [ ع ِ ف ُ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) آهسته به راه رفتن. ( ناظم الاطباء ). بمعنی عنان بازکشیدن است یعنی آهسته رفتن. ( از آنندراج ). || در کارها تأمل کردن و به تأنی کار کردن. ( ناظم الاطباء ). بمعنی عنان بازکشیدن است یعنی کار را به تأمل کردن. ( از آنندراج ). || در مقام توقف برآمدن. قصد ایستادن کردن.

فرهنگ معین

( ~ . فُ. گِ رِ تَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - کُند کردن حرکت .۲ - درنگ کردن ، تأمل کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - آهسته براه رفتن . ۲ - در کارها تامل و تانی بکار بردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم