عمار بصری

لغت نامه دهخدا

عمار بصری. [ ع َم ْ ما رِ ب َ ] ( اِخ ) ابن زربی بصری ، مکنی به ابومعتمر. محدث بود و از معتمربن سلیمان روایت میکرد. رجوع به ابومعتمر ( عماربن... ) شود.
عمار بصری. [ ع َم ْ ما رِ ب َ ] ( اِخ ) ابن عماره زعفرانی بصری ، مکنی به ابوهاشم و مشهور به صاحب الزعفرانی. محدث بود. رجوع به ابوهاشم ( عماربن... ) شود.
عمار بصری. [ ع َم ْ ما رِ ب َ ] ( اِخ ) نسطوری. از فضلای نصرانیان عراق در قرن پنجم هجری. او راست : 1- البرهان فی الدین علی سیاق التدبیر الالهی. 2- المسائل و الاجوبة. ( از معجم المؤلفین از المخطوطات العربیه شیخو ص 149 ).

فرهنگ فارسی

نسطوری از فضلای نصرانیان عراق در قرن پنجم هجری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم