شهر ارائی

لغت نامه دهخدا

( شهرآرائی ) شهرآرائی. [ ش َ] ( حامص مرکب ) شهرآرایی. آذین بندی شهر :
عروس شب چو نقش افکند بر دست
به شهرآرائی انجم کله بست.نظامی.اشراف خلایق بخدمت استقبال مسارعت نمودند و اصناف دیگر بشهرآرائی مشغول گشتند. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ فارسی

( شهر آرائی ) شهر آرایی آذین بندی شهر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم