دانشنامه اسلامی
پدرم، از جدم امام صادق علیه السلام برایم نقل کرد که فرمود: «امّ کلثوم، دختر علی علیه السلام در آن روز از پشت پوشش خود و در حالی که صدای خود را به گریه بلند کرده بود، به سخنرانی پرداخت و گفت: ای کوفیان! بدا به حالتان! چرا حسین را وانهادید و او را کشتید و دارایی هایش را به تاراج بردید و برای خود برداشتید و زنانش را اسیر کردید و به خاک سیاه نشاندید؟! مرگ و هلاکت بر شما باد! وای بر شما! آیا می دانید چه بلای بزرگی بر سرتان آمده است؟ و بار چه گناهی را بر پشت خود نهاده اید؟ و چه خونهایی را ریختید؟! و کدامین حرمت را شکستید؟! و جامه کدامین دخترک را ربودید؟! و چه اموالی را به تاراج بردید؟! بهترین مردانِ پس از پیامبر صلی الله علیه و آله را کشتید و مِهر از دلهایتان رَخت برکشید. هان که حزب خدا چیره اند و حزب شیطان، زیانکارند!».
سپس گفت: برادرم را محاصره کردید و او را کشتید. وای بر مادرتان! بزودی آتشی سزایتان خواهد بود که شعله اش زبانه می کشد. خون هایی را ریختید که خداوند ریختن آنها را حرام کرده بود و قرآن و محمد صلی الله علیه و آله نیز ریختن آنها را روا نشمرده بودند!
هان! آتش، مژده تان باد که شما، فردا در قهر آتشی خواهید بود که شعله اش زبانه می کشد! و من در زندگی ام، بر برادرم خواهم گریست بر بهترین مولودی که پس از پیامبر صلی الله علیه و آله متولد شده است. با اشکی فراوان و جوشان و ریزان که بر گونه هایم همیشه جاری است و خشک نمی شود.
مردم، صدا به گریه و ناله و زاری بلند کردند و زنان، موهای خود را پریشان نمودند و خاک بر سرشان ریختند و ناخن به چهره کشیدند و گونه های خود را خراشیدند و ناله و فریاد کردند. مردان نیز گریستند و ریش خود را کَنْدند و هیچ روزی، مرد و زن گریانی بیشتر از آن روز دیده نشد.