زهر امیغ

لغت نامه دهخدا

( زهرآمیغ ) زهرآمیغ. [ زَ ] ( ن مف مرکب ) زهرآلود. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : همه از آن شراب زهرآمیغشده بخوردند. ( الابنیه ، یادداشت ایضاً ).

فرهنگ عمید

( زهرآمیغ ) زهرآمیز، آمیخته به زهر، زهرآلود.

فرهنگ فارسی

( زهر آمیغ ) زهر آلوده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم