زحام کردن

لغت نامه دهخدا

زحام کردن. [ زِ ک َ دَ] ( مص مرکب ) فشار آوردن. مزاحمت. زحام :
چو بر تو دهر به آفات خود زحام کند
ترا بصبر بر او قصد شام باید کرد.ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

فشار آوردن مزاحمت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم